تمامی فایل های موجود در فرافایل، توسط کاربران عرضه می شود. لطفاً اگر از فایل خریداری شده رضایت ندارید، تخلفی مشاهده کردید یا مالک فایلی هستید که بدون اطلاع شما در سایت قرار گرفته، به ما پیام دهید.
https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSMznbvct6mpbIWfmDshEWiIhQ05o2bM-TT0hLVd1axL2--bhiD

محمدرضا شعبانعلی- آن‌چه در ادامه می‌آید، بیش از این‌که از جنس معیار (Criterion) باشد، گزاره‌هایی درباره‌ی شغل و انتخاب شغل است که به گمان من می‌توانند به تصمیم‌گیری بهتر در این زمینه کمک کنند. این نکات را بدون ساختار و رعایتِ آداب و ترتیبِ تقدم و تأخر می‌نویسم:

نکته‌ی اول: شغل قرار نیست با مدرک تحصیلی در ارتباط باشد. دانشگاه چه در ایران و چه در بسیاری از نقاط جهان، صرفاً محیطی برای اجتماعی‌شدن و یادگیری تعاملات اجتماعی و اصول اولیه‌ی فکر کردن، حرف‌زدن، خواندن و نوشتن است. کم نیستند کسانی که می‌شناسم‌شان و می‌دانم که در ماه‌های اول جستجوی شغل و تلاش برای ورود به بازار کار، آن‌قدر بر روی ارتباط کار و رشته‌ی تحصیلی اصرار داشته‌اند که زمان و البته برخی فرصت‌های خوب را از دست داده‌اند. البته که هم‌خوانیِ شغل و تحصیلات می‌تواند ارزشمند باشد. اما این مسئله، قانونی قطعی نیست که فاصله گرفتن از آن‌ را خطا و نادرست بدانیم.

نکته‌ی دوم: شغل اول الزاماً شغل آخر نیست و معمولاً هم چنین نخواهد شد. بنابراین منطقی به‌نظر نمی‌رسد در ارزیابی گزینه‌ها، معادلات خود را در افقی ۲۰ یا ۲۵ یا ۳۰ ساله ببندیم و محاسبات و ارزیابی‌های خود را در این چارچوب انجام دهیم. شاید یک افق زمانی یک یا دو یا سه‌ساله، مفیدتر و مناسب‌تر باشد.

نکته‌ی سوم تکراری اما مهم است. شغل دولتی – خصوصاً در بلندمدت – ممکن است نتواند رضایت‌بخش باشد. اگر هدف‌مان، تأثیرگذاری کلان بر ساختار کشور است، فرد تأثیرگذار در بخش خصوصی هم می‌تواند چنین کند و اتفاقاً دستش هم بازتر خواهد بود (چند وزیر در زمان شاه و چند رییس‌جمهور در بعد از انقلاب، کارهایشان را روی هم بگذارند تا بتوانند به اندازه‌‌ی کسانی مانند دکتر مجتهدی یا دکتر حسابی، ادعای خدمت کنند؟). اگر هم هدف رشد و یادگیری است، باز هم بخش خصوصی غالباً فرصت‌های بیشتری در اختیار فرد می‌گذارد. تا جایی که من دیده‌ام، افراد شاغل در بخش دولتی معمولاً در یکی از این دو دسته قرار می‌گیرند: یا اهل اخلاق و خدمت بوده‌اند که زیر چرخدنده‌های بروکراسی و فشارِ اکثریتِ آسایش‌طلب و امنیت‌طلب و قدرت‌پرستِ فعال در ساختار دولتی، خسته و فرسوده و خُرد و نابود شده‌اند؛ یا خود در همان گروه اکثریت قرار گرفته‌اند (کم نیستند مدیران و دلسوزان فعال و اخلاق‌مدار در بخش دولتی که پس از چند دهه، از ناسپاسی‌ها و فرصت‌سوزی‌ها و زنجیرهای مرئی و نامرئی می‌نالند و می‌گویند که اگر در بخش خصوصی بودند، بیشتر می‌توانستند منشاء اثر باشند).

نکته‌ی چهارم: فکر می‌کنم باید بین شغل اول و همه‌ی شغل‌های دیگری که پس از آن انتخاب می‌کنیم، تمایز قائل شویم. همان‌طور که مدرک دانشگاهی – مستقل از نوع و موضوع و محتوای آن – برای بسیاری از ما، جوازِ ورود به بازار کار محسوب می‌شود، اولین شغل هم نوعی مالیات است که به بازار کار می‌پردازیم تا فرصت‌های انتخاب بهتر را در اختیارمان قرار دهند. تقریباً هر جا و هر کس که می‌خواهد جایگاه شغلی ارزشمندی را به کسی واگذار کند، ترجیح می‌دهد از فردی استفاده کند که سابقه‌ی کار داشته باشد. اصل مسئله‌ی سابقه‌ی کار هم این است که فرد، چارچوب کلی کار و الگوی تنظیم رابطه میان خود و کارفرما را یاد گرفته باشد و اصول اولیه‌ی کار کردن را فرا گرفته باشد. بنابراین فکر می‌کنم باید بپذیریم که شغل اول، حتی اگر با بسیاری از فاکتورها و انتظارات ما سازگار نباشد، نقش ویزا برای ورود به “دنیای شغل دومی‌ها” را ایفا می‌کند و پیش‌فرضی، منطقاً باید کمی از سخت‌گیری‌های ما را بکاهد.

ترجمه‌ی نکته‌ی چهارم: اگر قرار است شش ماه جستجو کنم تا شغلی با مطلوبیت ۷۰ از ۱۰۰ پیدا شود، شاید منطقی‌تر باشد که موقعیت شغلیِ در دسترس (با مطلوبیت ۵۰ از ۱۰۰)‌ را برای یک سال انتخاب کنم و سپس گزینه‌هایی با مطلوبیت ۸۰ یا ۹۰ از صد را پیگیری کنم (یک‌سال سابقه‌ی کار در این‌جا می‌تواند پشتوانه‌ی خوبی باشد).

نکته‌ی پنجم: شغل اول را بیشتر می‌توان نوعی کارآموزی در نظر گرفت. تجربه‌ای عملی که می‌تواند ما را برای موقعیت‌های شغلی بعدی (در همان مجموعه یا مجموعه‌های دیگر) آماده کند. بنابراین شاید بهتر باشد وقتی فاکتورهای تصمیم‌گیری را فهرست می‌کنیم، «فرصت‌های موجود برای یادگیری» را در رده‌ای بالاتر از سایر فاکتورها (مثلاً حقوق یا فرصت پیشرفت یا پرستیژ شغلی و مانند این‌ها) قرار دهیم.

نکته‌ی ششم: یکی از ویژگی‌های مهم شغل اول، کمک به تشخیص و ارزیابی استعدادهایمان در زمینه‌های مختلف است. یک سال کار کردن در یک شغل، بیشتر از هر آزمون استعدادیابی و شخصیت‌شناسی، می‌تواند به ما کمک کند تا خودمان را بشناسیم. از میان موقعیت‌های شغلی مختلف، هر موقعیتی که تنوع فعالیت‌ها و انتظارات مرتبط با آن، بیشتر باشد، احتمالاً می‌تواند در زمینه‌ی شناخت استعدادها و توانمندی‌ها بیشتر به ما کمک کند.

نکته‌ی هفتم به انتخاب میان شرکت‌های کوچک و بزرگ مربوط است. فکر می‌کنم بخشی از این مسئله به دانسته‌های قبلی و تجربیات و شرایط خانوادگی ما بازمی‌گردد. شرکت‌های کوچک بیش از هر چیز می‌توانند به ما چابکی و چالاکی و انعطاف‌پذیری و اقدام سریع را بیاموزند. شرکت‌های بزرگ می‌توانند به ما فرایند و فرایندسازی و مستندسازی و بروکراسی و ساختار سازمانی و چارت و مانند این‌ها را یاد بدهند.

معتقدم که اگر بین دو موقعیت شغلی، یکی در کسب و کاری کوچک و دیگری در سازمانی بزرگ، فرصت انتخاب داریم، باید کمی فکر کنیم و ببینیم کدامیک، کاستی‌های دانش ما را بهتر برطرف می‌کنند. مثلاً اگر کسی در خانواده‌ای بزرگ شده که در اطرافش، مغازه‌دار و کاسب و شغل‌های کوچکِ انفرادی زیاد بوده است، شاید انتخاب سازمان بزرگ کمک کند تا با فضاهایی که ندیده آشنا شود و پیچیدگی‌های ساختارهای بزرگ را تجربه کند.

اما اگر پدر یا مادر کسی، مدیر میانی یا ارشد سازمانی بزرگ است و به همین سبب، در کنار کارتابل و سیستم اتوماسیون بزرگ شده و پشت کانترِ رئیس‌دفتر پدر یا مادرش بازی کرده و سرگرم شده، احتمالاً تجربه‌ی کار کردن در یک شرکت کوچک چابک، می‌تواند مکمل بهتری برای دانسته‌های پیشین‌اش باشد.

نکته‌ی هشتم: اگر من هنگام ورود به بازار کار، میان دو گزینه‌ی کار در یک استارت‌آپ تازه‌تأسیس و یک کسب و کار تثبیت‌شده حق انتخاب داشته باشم، در محاسبات و ارزیابی‌هایم، از همان ابتدا کمی کفه‌ی ترازو رو به سمت کسب و کار تثبیت‌شده سنگین‌تر می‌کنم (و البته همه‌ی فاکتورهای دیگر را هم می‌سنجم).

یادگرفتن بعضی چیزها در سن پایین، راحت‌تر است و درد و فشار کمتری دارد. نه شنیدن‌ها، تو سری خوردن‌ها، تجربه‌ی سیاسی‌کاری‌های پیچیده و چندلایه در محیط کار، جدی گرفته نشدن، منزوی شدن در جمع همکاران (و تلاش و جان کندن برای برگشتن به جمع) و ده‌ها تجربه‌ی دیگر – که در کتاب‌های رفتار سازمانی و کارگاه‌های مدیریتی مطرح نمی‌شوند – همیشه تلخ هستند؛ اما هر چه سن‌مان بالاتر برود، تلخ‌تر و سنگین‌تر می‌شوند.

تیم‌های استارت‌آپی با توجه به فرهنگ خاص رایج در اغلب این کسب و کارها، نوعی فضای آکواریومی / گلخانه‌ای محسوب می‌شوند که با دنیای واقعی و خشن کسب و کار، فاصله‌ی زیادی دارد.

وقتی چند سال در چنین فضاهایی باشیم و سپس، وارد اقیانوس کسب و کار شویم، ممکن است تحملِ دردِ تجربه کردن و یادگرفتن آن پیچیدگی‌ها برایمان دشوارتر باشد.

نظرتان را ارسال کنید

ارتباط با ما
  • موبایل۰۹۳۹۶۰۳۹۴۷۹ (ساعت 17 الی 20)
  • پیامک۱۰۰۰۸۳۴۶۵۲۷۹۶۶
  • ایمیلinfo[@]farafile.ir
ارسال پیام

مجوز و گواهینامه ها

تمامـی كالاهـا و خدمـات ايـن فروشـگاه، حسـب مـورد دارای مجوزهــای لازم از مراجـع مربوطـه می‌باشـند و فعاليت‌هــای ايـن سـايت تابـع قوانيـن و مقـررات جمهـوری اسـلامی ايـران است.


فــرافــایل، مرجع خرید و فروش اینترنتی انواع فایل های قابل دانلود؛ پاورپوینت، تحقیق، پرسشنامه، ترجمه مقاله و ...